در زمانی که مجال گریه نیست
پس به حال گریه هم باید گریست
من به خود پیچیدماز درد گران
کو طبیبی تا بداند درد من چیست؟
با چنان زخمی که طاقت سوز است
می توان آیا سلامت بودوزیست؟
در دیار خود شدم غربت نصیب
کس نگفتا این غریب دهر کیست؟
زخمی ام از ناکسان صد دل
ولی روزگارانی که قحط یکدلیست
شائق دیدار یارانم
شکوه ام از درد و رنج زندگیست
از اکبر حمیدی